در نقد هوادار
فوتبال... قشنگی، هیجان، اضطراب، آدرنالین بالا، لذّت و زیبایی... همه در فوتبال. چقدر این فوتبال قشنگ است و دل فریب! غیر از طرفدار فوتبال، کسی نمیتواند زیبایی عمیق آن را درک کند. فقط طرفدار فوتبال است که میداند چه لذتی درد این فوتبال...! چه خاطراتی که با فوتبال نساختیم. از شادیها و پایکوبیها تا غصهها و چمباتمه زدنهایش چه خاطرهها که نساختیم. اینها همه یعنی لذت.
عــــــوامـل مــهـم ایــــــن ورزش کــدامـــنـــد؟ عـــوامــلــی کــــه جــذابـــیـــت آن را بــیـــشــتــر و بـهتـــر بـــه مـــا میفهمــانـنـد. از ستـارهها، کادر و... که بگذریم میرسیم به هوادار...
معنـی واژه هــوادار چیسـت؟ هـــوادار... یعنــی کسـی کــه از کسـی یـا چیــزی هــواداری کنــد. یعنـی هوایش را داشته باشد. نگذارد گزندی به محبوبش، معشوقش یا آن چیزی که هواداریاش را میکند برسد.
هواداری در دنیای فوتبال عالمی دارد. تب هواداری در فوتبال کشور من به راستی بالاست، اما...
هر چقدر به ذهنم فشار آوردم به یاد نمیآورم که تیمهای پر هوادار این کشور بدون حاشیه از جانب سکوها، سالی را به پایان برده باشند. نه، به یاد نمیآورم. هنوز چنین سالی را به خاطر ندارم. واقعیت اینکه به یاد نمیآوردم سکوها حامی تیم پرطرفداری باشند. سکوها جایگاه هواداری است. جایگاه هوادار. جایگاه کسانی که آمدهاند اگر تیمشان به مشکل خورد، اگر فوتبال به میل تیمشان جلو نرفت خود را به آب و آتش بزنند و هوایش را داشته باشند تا تیمشان احساس کمبود، شکست یا غریبگی نکند. سکوها جایگاه تماشاچیها نیست. تماشاچی میتواند از هر جایی فوتبال را تماشا کند. سکو جای هوادار است و بس. هواداری که از پول، خوراک، استراحت خود میزند تا به سکو برسد، گلوی خودش را خراش بدهد تا تیمش و بازیکنان تیمش بدانند هوادار هوایشان را دارد.
تیم که ببرد و روی دور باشد چه نیازی است به هواداری؟ هوادار وقت شکست پیدایش میشود از برای هواداری.
دو تیم بزرگ پایتخت، به رغم تمام حرفها و ادعاها، کمترین هوادار را در سرزمین من دارند. آنها هر سال تماشاگر زیادی را متوجه خود میکنند و به ورزشگاه میکشند، تماشاگرانی که برای هواداری نیامدهاند. عدهایشان برای خالی کردن عقده، عدهای برای طرفداری از کسی خاص، عدهای برای گذران وقت، عدهای دیگر برای ادعا، عدهای برای فرار از زندگی و... چنین است وضع و احوال سکوهای ورزشگاه دو تیم بزرگ کشور من.
آبی و قرمز اگر تماشاگر نداشته باشند هیگاه به بحران نمیروند. هیچگاه به مشکل نمیخوردند اگر تماشاگر نداشتند. تمام مشکلات و سختیهای تیم من از سکوهایی است که فوتبال را دوست ندارند، قشنگی و لذت فوتبال را درک نمیکنند، و گاهی بدبختانه ادب و اصالت خودشان را هم فراموش میکنند و فقط برای دلایلی خاص سکوها را تصرف میکنند.
یکی به من بگوید، کی و کجا من و توی هوادار آبی و قرمز وقت شکست تیممان بلند شدیم، رفتیم هواداریش را کردیم؟ مگر نه اینکه وقت برد و پیروزی خوب بلدیم پرچم تیممان را برقصانیم، موتور و ماشینمان را به خیابان بیاوریم و عروسی به راه بیندازیم و ادعای هواداری کنیم... اما وقت شکست فحش بلدیم و بی اعتنایی به تیم؟ وقت شکست فقط بلدیم توی ورزشگاه اسم پروین و حجازی را صدا بزنیم که تیم بترسد و بیشتر بیانگیزه شود. نه این کار نه اسمش هواداری است و نه نیّتش قشنگ. آبی و قرمز غریبند، بی هوادار ماندهاند با جمعیتی تماشاگرِ مدعایِ هواداری...
آهای هوادار... آبی و قرمز وقت برد به تو هیچ نیازی ندارد. بنشینیم خانه مان. وقت برد تیم روپا است و قوی. اما اگر تیمت محبوبت است وقت شکست باید هواداریش را بکنی. وقت شکست نگذاریم تیممان عذاب بکشد، نگذاریم بازیکنانمان احساس باخت بکنند. لذت هواداری کم لذتی نیست.
چه کسی به من و توی هوادار حق داده که تیم را متعلق به خودمان بدانیم؟ من وتو فقط هواداریم. مثل هوادارن تیمهای دیگر در نقاط مختلف دنیا. فکر میکنیم آنجا هم هوادارانشان مثل ما هستند؟ نه به خدا نیستند. هوادار آنجا از فوتبال لذت میبرد اما اینجا فوتبال غریب مانده. ما فقط هواداریم نه مالک آن تیم. دروغ است که میگویند تیم مال هوادار است. فقط برای آرام نگهداشتن سکوهایی پر تنش و خطرناک است که شعار میدهند: هوادار حق دارد. نه هوادار حق ندارد وقت شکست به تیم ضربه بزند. هوادار حق ندارد وقت باخت تیم را تنها بگذارد. چه کسی به هوادار حق میدهد که ادب خانوادگی نداشته باشد و ورزشگاه را تبدیل به جایی کند که انسان با فرهنگ و با ادب و با خانواده شرمش بیاید که آنجا بنشیند؟ دروغ است، دروغ است که هوادار بر همه چیز حق دارد.
فوتبال هنر است. این هنر جذاب را هر کسی نمیفهمد. همانطور که هنرهای دیگر را همه نمیفهمند. همیشه به غلط در گوشمان خواندهاند که همه فوتبال را میفهمند. همه حق دارند... غافل از اینکه نه، همه فوتبال را نمیفهمند. همه نمیدانند فوتبال بعنی چه. کسی که برای گذارن وقت یا فقط برای کری خواندن این ورزش را نگاه کند آن را نمیفهمد. فوتبال هنر است، هنر را همه نمیفهمند. فوتبال را هوادارنش میفهمند و بس.
کسی که عاشق واقعی انسانی باشد، با بی محلی و حتی بی معرفتی معشوقش به او فحش نمیدهد. هنوز هم دنبالش است. به کسی هم اجازه توهین به او را نمیدهد. غیر از این است؟ پس اگر من ادعا میکنم عاشق قرمز یا آبی ام، مواقع شکستش هم دوستش دارم.
آبی و قرمز من واقعا غریبند. آنها هر سال باید از سکو از طرف تماشاگرانشان ضربه بخورند. کاش اینها نمیآمدند ورزشگاه. کاش تیمهایمان تماشاگر نداشتند که همیشه قبل از بازی ترس توی وجودشان باشد که اگر ببازند به خانوادهشان توهین شود، بطرفشان سنگ پرتاب شود، فحش بشنوند، بی غیرت خطاب شوند ... کاش من و توی هوادار به ورزشگاه میرفتیم. تماشاگر فوتبال را دوست ندارد. کاش هوادار میآمد ورزشگاه که سکوها جولانگاه تماشاگر نشود.
کسی که رنگ آبی به خودش میزند و اعای آبی بودنش گوش فلک را کر کرده باید به خودش اجازه بدهد به جای مربی تیم تصمیم بگیرد؟ که اگر فلان بازیکن به تیم نیامد تیم را به هم بریزد؟ سرمربی تیم هیچ حقی ندارد؟ پس بیایند یکی از من و تو را بگذارند سرمربی. اصلا نه، سرمربی را بردارند، من و تو که خوب بلدیم توی بازی اجازه تعویض صادر کنیم، از روی همان سکوها تیم را جلو میبریم...
کسی که سر تا پایش را قرمز کرده است حق دارد با باخت تیم اسم کسان دیگری را صدا کند که از تیم دورند و بعد ادعای قرمز بودن داشته باشد؟
اگر طرفدار کس خاص یا بازیکنی خاص هستیم برویم سمت همان بازیکن، به تیم و هوادارانش کار نداشته باشیم.
نه اینها این حق را ندارند. هیچ کس دیگری هم ندارد. چه کسی این حق را به آنها داده؟ بله، آن کسی که بی فکر میگوید: مردم از همه بهتر فوتبال را میفهمند! نه مردم از همه فوتبال را بهتر نمیفهمند. فوتبال فوتبال شناس میخواهد. مربیای که تمام عمرش را به یادگیری و عشق به فوتبال گذرانده از مردمی که فقط از فوتبال فحش را بلدند حتما بهتر فوتبال را میفهمد. فوتبال را عده خاصی میفهمند. فوتبالِ قشنگ و لذت بخش، شده بازیچه دستان مردم. حق فوتبال و هوادارانش این نیست...
دلم به حال فوتبال، آبی و قرمز و هواداران فوتبال میسوزد. کاش روزی همه فوتبال را به معنای واقعی بفهمیم و معنی هواداری را هم به همچنین. کاش هواداران کسی خاص، تماشاگر تیممان نبودند...