فریـاد

فریاد



خانه‌ام آتش گرفته ست ...

ادامه نوشته

قطعه ای از کتاب شازده کوچولو

شازده کوچولو


آدم‌ بزرگ‌ها عاشق عدد و رقم اند. وقتی با اونا از یک دوست تازه حرف بزنی، هیچوقت ازتون در مورد چیزهای اساسی سوال نمی‌کنن. هیچوقت نمی‌پرسن آهنگ صداش چطوره؟ چه بازی‌هایی رو دوست داره؟ پروانه جمع می‌کنه یا نه؟ می‌پرسن:

ادامه نوشته

داستان کوتاه خانه آستریون

adterion house

می‌دانم که به خودخواهی، شاید به مردم گریزی و شاید به دیوانگی متهمم می‌کنند. این اتهامات (که به موقع‌اش کیفر خواهم داد) خنده دارند. درست است که از خانه‌ام خارج نمی‌شوم، ولی این هم درست است که درهای خانه‌ام که تعداد آنها بی نهایت1است روز و شب برای انسانها و حیوانها بازند. هر که می‌خواهد وارد شود. نه تزیینات بیهوده‌ی زنانه پیدا می‌کند و نه شکوه غریب کاخها را. بلکه با آرامش خلوت روبرو می‌شود. همچنین خانه‌ای می‌یابد که مانند آن دیگر در هیچ جای سطح زمین وجود ندارد.

ادامه نوشته

معرفی کتاب " موج نو " سینمای فرانسه

کتاب موج نو، سینمای فرانسه


    طلایه داران سینمای موج نو، همان جوانانی که شور و شوق بازی بیلیارد برقی در سر داشتندپا به عرصه گذاشتند و شکوفا شدند، به قدرت رسیدند و حریف بورژوای خود را از صحنه بیرون راندند.


ادامه نوشته

روز بزرگداشت حافظ

حافظ


غزل گفتی و دُر سفتی بیا و خوش بخوان حافظ

کـه بــر نـظـم تو افـشانـد فـلک عقد ثــریـــا را 


ادامه نوشته

عقرب (داستان)

داستان کوتاه عقرب


آدم نرم خو و مهربانی بود. فاصله چشمهایش از هم بسیار کم بود و این معمولاً حقه باز بودن آدم را می‌رساند. ابروهایش بالای بینی به هم پیوسته بود که این دلالت بر از کوره در رفتن ناگهانی می‌کند. بینی‌اش بلند و نوک تیز بود و این فضولی پایان ناپذیر را می‌رساند. لاله‌ی گوشهایش بیش از حد معمول رشد کرده بود، چیزی که تمایل به جنایت را نشان می‌دهد.

ادامه نوشته

به یاد حسین پناهی

Hosein Panahi



یادت بخیر باد


ادامه نوشته

گزیده سخنان ناپلئون

napoleon

ناپلئون در سال 1769 میلادی در شهر آژاکیو جزیره‌ی کرس متولد شد. او به آکادمی نظامی فرانسه وارد شد و در سال 1785 میلادی، هنگامی که شانزده ساله بود، با درجه ستوان دومی از ارتش فرانسه فارغ التحصیل شد. ناپلئون در سی سالگی حاکم بلامنازع فرانسه بود، مقامی که قادر بود چهارده سال صاحب آن باشد. ناپلئون در دوارن حکومت خود بزرگترین اصلاحات را در سیستم اداری و دستگاه قانونی، حقوقی فرانسه صورت داد.

ادامه نوشته

دعای سه پیرمرد

سه پیرمرد


کشیش اعظم از اتاق خودش بیرون آمد تا گشتی در کشتی بزند. وقتی به جلوی کشتی رسید جمعی از دهقانان را دید که در بینشان دهقانی کوتاه قد چیزی را به آنها در دوردست نشان می‌دهد. کشیش به سمت اشاره او نگاه کرد اما در دریای سیمین گونه از نور آفتاب چیزی ندید. کنجکاو شد و جلوتر رفت تا حرفهایشان را بشنود ...

ادامه نوشته

مست و هُشیار

مست و هشیار



مُــحـتـسـب مسـتــی بــه ره دیـد و گـریـبـانــش گـرفـت

مست گفت ای دوست این پیراهن است افسار نیست!


ادامه نوشته