راز راه راه بودن پوست گورخرها
رازها و شگفتیهای زیادی در جهان اطراف ما پیدا، و نهان است. رازهایی شگفت که فکر انسان را مشغول خود میکند. بطور نمونه، همین راز تکامل بشر، راز تشکیلکرات و سیارات و...
شاید این مطلب رازی به حد اعلای شگفتی نباشد اما خالی از شگفتی و البته زیبایی نیست...
با مطالعه پیدایش زمین و جاندارانش، به نکتههای جالبی برمیخوریم. یکی از آنها میتواند همین باشد: راهراه بودن پوست گورخر!
عکس http://fc07.deviantart.net
گورخر حیوانیست در گروه خانواده اسب. زیستگاه این جانور تنها در آفریقا (نواحی جنوب و مرکز گرم دشتها) میباشد. وجه تمایز آن (و دلیل شهرتش) هم راههای سفید و سیاه روی بدنش است، که در بعضی از انواع گورخر تمام بدن، و در برخی دیگر قسمتی از بدنش را پوشانده است. دلایل وجود این خطوط راه راه در تکامل این حیوان، قرنهای متمادی بهانهای برای پژوهشگران و محققین ایجاد کرده است. این خطوط در استتار، همزیستی، تنظیم دمای بدن و گیج کردن شکارچی موثرند... اما دلیل اصلی تکامل این گونه از اسب، و ظاهر شدن خطوطی این چنینی، چه بوده است؟
دلیل رنگ سیاه و سفید موهای پوست این حیوان، ماده رنگی ملانین است که باعث تیره شدن موها میشود. (در حقیقت ملانین رنگدانهای است که باعث ایجاد رنگ مو، پوست و... میشود) توزیع و پراکندگی این ماده یکنواخت نیست. یعنی در یک قسمت با تراکم و فشار زیاد باعث رنگ سیاه میشود و قسمتی دیگر که فاقد این ماده (بطور نسبی) است به رنگ سفید میماند. گورخر هم ابتدا تیره بوده است و میزان پراکندگی ملانین باعث وجود موهایی تیره شده است. گورخر ملانین را تحت فشار قرار داده تا رنگدانهی تحت فشار و تراکم رنگ تیره را بسازد و از آنطرف از ساختِ رنگدانهی جدید نیز جلوگیری کرده است. دلیل؟ در ادامه خواهیم دانست!
عکس http://animals.nationalgeographic.com
تا قبل از عصر یخبندان، هیچ اسب یا گورخری در آفریقا نبوده است. اسبان و خرهای این ناحیه، از آمریکا، در عصر یخ به آفریقا کوچ کردهاند. در حقیقت با باز شدن راهی (که اینجا بحث ما نیست) راه کوچِ این نوع حیوان به آفریقا باز شده است. تا به حال هیچ سنگوارهای یافت نشده که این نظریه را نقض کند. (وجود اسب در آفریقای پیش از عصر یخ) تا قبل از آن اسبی در آفریقا به چرا مشغول نبوده است.
اما در زمانهی حال انواع گوناگونی از اسب و خر در آفریقا هستند. یکی از انواع آنها، گورخر است که فقط در آفریقا وجود دارد. پس گورخر بعد از عصر یخبندان (هنگام شروع آن) به آفریقا آمده است و آنجا ماندگار شده است. گورخر هم مثل اسبها در ابتدا راه راه نبوده است. اما ... سوال اصلی، این راه راه بودن قطعا مزیتی دارد. این مزیت و فایده چیست؟ دگرگونی ظاهر این حیوان به چه منظور بوده است؟
- در جواب بسیار شنیدهایم که: این خطوط برای استتار حیوان از دید شکارچیها است.
استتار در برابر درندگان؟ به طور یقین این نظریه اشتباهی نیست اما کامل هم درست نیست. قبل از کوچ به آفریقا نیز آنها شکار میشدهاند، اما خطوطِ راه راهی بر بدن نداشتند. اصلی ترین دشمن گورخر (نوع انسان را فاکتور بگیریم) شیر است. اگر شیر به خاطر راه راه بودنِ پوستِ شکارش نتواند او را ببیند باید به چشمانش شک کنیم! در حالی که راه راه بودنِ چیزی در برابر چشمان عادی، وجه تمایز آن شی از محیط است و بیشتر به چشم میآید. این درست نیست که راه راههای پوست گورخر برای استتار از چشمان شکارچیهایش است. کما اینکه گورخر صید اصلی شیر و جزو بیشترین شکارِ این حیوانِ درنده محسوب میشود. پس راهراه بودنش هیچ کمکی در پنهان کردنش از دید شیر نمیکند. که اگر کرده بود، اینهمه به دست شیر شکار نمیشد! و شیر تنها گورخر را شکار نمیکند. چرا گوزنها و آهوهایی که شیر به دنبالشان است راه راه نیستند؟
در بین جاندارن، وجود و شیوع بیماریها بسیار بیشتر از شکار شدن به دست انسان یا حیوانات درنده قربانی میگیرد. آنچه باید حیوان را میترسانده است شاید شکار تنها نبوده است.
- پوستِ راهراه گورخرها با هم یکسان نیست. همانند اثر انگشت در انسانها. گورخرها از تفاوتِ راهراه پوستشان برای تمیز دادن خودشان هم استفاده میکنند. یعنی یکدیگر را به این روش میشناسند و با هم رابطه برقرار میکنند. اما این هم دلیل راهراه بودنشان نمیتواند باشد. زیرا اسبها و خرها هم بدون وجود پوستی راهراه، به راحتی یکدیگر را میشناسند و نیازی به پوست رنگارنگ برای تمیز یکدیگر ندارند! و از طرفی دیگر، در نوعی از گورخر (که منقرض شده است) خطوط راهراهِ پوست آنها به مرور زمان ناپدید شده است. تنها در قسمت سرِ این حیوان، خطوط مانده بودند. خب، اگر راه راه بودن گورخر برای استتار از دیدِ درندگان یا وجه تمایز بوده باشد، چرا این نوع گورخر خطوطش را از دست داده است؟ دیگر به آنها نیازی نداشته که آنها را از دست داده است؟
کمی خارج از موضوع (فقط برای مطالعه!): راهراه بودنِ پوست گورخرهای شمال شرقی آفریقا بسیار نزدیک به هم قرار گرفته است. آنها دارای خطوط باریک راه راهی هستند. اما گورخرهای ساکن دشتهای آفریقا در جنوب، دارای خطوطی پهن ترند. در مناطق زیستگاه آنها، هرچه از شمال شرقی به جنوب غربی پایینتر بیاییم، خطوط راه راه گورخرها پهن تر میشود.
در آفریقا سه نوع گورخر گوناگون وجود داشت. که از نظر شکل پوستشان متفاوت بودهاند. در واقع در آفریقا به جز اسبها و خرهایی که اروپا آورده بود و خر وحشی سومالی، سه نوع اسب بوده است که هر سه نوع گورخر بودهاند. یک رابطه و ارتباط متقابل شایان توجه بین پهنای راه راهها و مرحله زمانی ای که این تحول و درگونی تغییر رنگ، وجود دارد. به طور خلاصه باید گفت که گورخرهایی که دارای خطوط پوست پهنتر هستند، قدیمی ترین اسبهای آفریقا مجسوب میشوند. یعنی گورخرهایی با خطوط باریکتر دارای نسلی جدیدترند.
عکس http://animal.discovery.com
از بحث اصلی دور نشویم... اما سوال اصلی، دلیل و کارکرد این خطوط چیست؟ خطوطی بر روی پوست گورخرها که در منطقهای از جنوب اتیوپی تا جنوبیترین قسمت آفریقا گسترده است به چه منظور ایجاد شده است؟
محققی انگلیسی به نام جفری واگه (Jeffrey Waage) در سفری تحقیقاتی به شرق آفریقا در پی آن بود که مشخص کند سرایت بیماریِ مسریِ ناشی از میکرب ناگایی، در میان جانوارن وحشی، برای احشام چقدر خطرناک است. او از خون جانداران منطقه (از فیلها گرفته تا آهوان) نمونهبرداری کرد تا درجه آلودگی آنها به انگلهای تریپانوزوم را ثبت کند .(تریپانوزوم انگلیست که توسط مگسهای تسه تسه انتقال مییابد. در آخر مطلب، درباره مگس تسه تسه نیز مطلبی خواهیم خواند)
جفری واگه، انگلها را حتی در خون فیلها نیز مشاهده کرد. یعنی پوستِ کلفت و زره مانند فیل نتوانسته بود محافظ این جانور در برابر مگسهای خونخوار تسه تسه باشد. این انگل در خون بوفالوها، شیرها، کفتارها و اکثر نمونهها بود. تنها یک حیوانِ علفزار، به طور نسبی خونش فاقد این انگل بود: گورخر.
گورخرها در مناطقِ تسه تسه (مناطقی که مگس تسه تسه آنجا وجود دارد. که به کمربند تسه تسه هم معروف است) بسیار زیادند. قطعا به واسطه شمار بالای گورخرها در این مناطق، میبایست انگل زیادی در خون آنها وجود داشته باشد، در حالی که گورخرها در پایینترین رده مبتلایان به این انگل بودند.
کمربند و منطقه تسه تسه
عکس http://exploringafrica.matrix.msu.edu
نکته دیگر اینکه اسبها نسبت به نیش مگسها بسیار حساسند. یک خرمگس میتواند به راحتی یک اسب را به خشم بیاورد. نوعی از اسبها در ساعات اوج گرمای ظهر، در زیر آفتاب به استراحت میپردازند و در سایه نمیخوابند، فقط برای فرار از شر مگسها. دم این حیوان هم به نوعی سلاحی است در برابر هجوم مگسها. بنابراین نمیتوان گفت که اسبها برای مگسهای تسه تسه جذاب نیستند! اتفاقا برعکس. پس چرا گورخر از تهاجم مگس تسه تسه در امان مانده است و خونش فاقد انگل تریپانوزوم است؟
پاسخ را جفری واگه داده است: پوست راه راه گورخرها. این خطوط راه راه برای استتار از چشم شیر و دیگر درندگان نیست، بلکه استتاری است در برابر چشمان ورقلمبیدهی مگسهای تسه تسه.
در برابر چشمان این مگسها، پوست گورخر، خطوطی راه راهِ سیاه و سفیدند که از هم جدا شده و محو میشوند. چشمهای مرکب آنها برای تشخیصِ اشکال، دستگاه ناقصی است. آنها نمیتوانند خطوط راه راه را تشخیص دهند.
به این ترتیب میتوان کارکرد خطوط راه راه پوست گورخر را توضیح داد...
اما چرا برای گورخر بسیار مهم است که خود را از چشم مگسهای تسه تسه پنهان کند در حالی که اسبهای بیرون آفریقا تنها با ضربات دم و لرزاندن پوستشان مزاحم را دک میکنند؟ چرا فقط گورخر است که به فکر دفاع با تغییر ظاهر است؟ پاسخ به روشنی مشخص است: مگسهای تسه تسه در جنوب صحرای آفریقا یافت میشوند. این نوع مگسها را در هیچ جای دیگری از جهان نمیتوان یافت. آنها قلمرو و بخشی مخصوص به خود دارند که ورود به آن بخش برای جانداران دیگر خطرناک است. برنهارد گرزیمک (Bemhard Grzimek) در سالهای قبل این مگسها را محافظ طبیعت نامیده بود. زیرا هر جا که این مگس وجود داشته باشند، حیوانات بومی و وحشی زیادی هم زنده ماندهاند. برای اینکه انسانها نتوانستهاند در آن منطقه به طور دائمی سکنی گزینند. (و حیوانات منطقه از شر بلایی عظیم، خطرناک، ناجوانمرد، حریص، بیوجدان، و... به نام انسان خلاصی داشتهاند)
اسب هم پس از ورود به آفریقا نیاز به حفاظت در برابر این مگس داشته است. حیوانات بومی و خصوصا نشخوارکنندگان آفریقا، از قبل از عصر یخبندان آنجا میزیستهاند. آنجا موطن و محل زیست آنها بوده است و طی سالیان دراز و متمادی خود را با آنجا و شرایطش وفق دادهاند. در حالی که تا دوران سوم اصلا اسبی در آفریقا نبوده است. نشخوارکنندگان خود را طی دورانهای متمادی مجهز کرده بودند تا با چنین انگلهایی مقابله کنند. به طور نمونه طحال آنها خونشان را پالایش میکرد و بدن آنها پادزهر کافی را برای دفع و مقابله با انگلها تولید میکرد. انگل در بدن اکثر حیوانات بود (و هست). نکته مثبت دیگر برای آنها این بود که علوفه و غذای خود را با سرعت زیادی میبلعیدند و بعد در حال استراحت و در جایی بدون تهاجم مگس، به نشخوار آنها میپرداختند. اما اسبها شرایطی به مراتب متفاوت داشتهاند. آنها در دوران یخبندان (دو میلیون سال پیش) به آفریقا کوچ کردند. یعنی زمانی کمتر از یک دهم زمان زندگی نشخوارکنندگان در آنجا. این مدت زمان بسیار کمی برای سازگاری با تریپانوزوم است. اسبها برای اینکه با این انگل سازگاری پیدا کنند و در برابر آن مصونیت داشته باشند به زمانی بیشتر از این نیاز داشتهاند. پس ناچار بودند برای حفاظت، ظاهر خود را برای استتار در برابر ناقل انگل تغییر دهند که برای آنها بسیار سادهتر بوده است.
و خطوط راهراهِ زیبای پوست گورخر برای حفاظت اوست در برابر مگسهای تسه تسه و انگل و مرضی که توسط آنها انتقال مییابد. مگس تسه تسه هم در منطقهای از آفریقا گسترده است. گورخرهای موجود در این منطقه میبایست برای حفاظت خود راهراه باشند. اما اسبان و خرهای اطراف و دور از این منطقه نیاز چندانی به راهراه شدن نداشتهاند. حتی بعد از کوچ از این منطقه به مرور خطوط خود را از دست دادهاند. برای همین است که گورخرها و اسبهای اطراف کمربند تسه تسه خطوط راه راه ندارند (یا بسیار کم و ظریفند) اما گورخرهای داخل این منطقه دارای خطوطی زیاد هستند.
و این بود راز راهراه بودن پوست این حیوان زیبا
درباره مگس تسه تسه:
عکس http://etc.usf.edu
تسه تسه مگسهای نیرومند و بزرگی هستند (بسیار بزرگتر از مگسهای معمولی) که با خرطوم بزرگ خود، اقدام به نیش زدن و مکیدن خون جانداران خونگرم میکنند. طبق روش همه خونخواران، بزاق خود را در محل نیش میچکانند که همین بزاق باعث جاری نشدن خون، و راحتی نیش زدن و مکیدن میشود و البته خارش جای نیش هم مربوط به همین بزاق است.
تسه تسهها هم مانند حشرات خون آشام دیگر، ناقل انگلهای خونی ریز هستند. انگلی که تسه تسه آن را به بدن جانداران انتقال میدهد، اورگانیزمهای تک یاختهای به نام تریپانوزوم است. این انگل درون خون موجود تکثیر یافته و موجود زنده کمکم بی رمق و به مرور بسیار ضعیف میشود و در نهایت از پا در میآید. در انسان نیز باعث بروز بیماری خواب میشود.
مگس تسه تسه مانند دیگر مگسها تخمریزی نمیکند. یعنی فرایند رشد لاروها در بدن مگس ماده صورت میگیرد. مگسهای تسه تسه به محلی مرطوب (چه برای زندگی و چه برای پروراندن لاروهایشان) نیاز دارند. چنین محلهایی را در سواحل رودخانه و حواشی مرطوب جنگلها میشناسیم. سواحل رودخانههای گرم دشت آفریقا نیز پوشیده از جنگلهای گرمسیری هستند. اینجا محل زندگی مگس تسه تسه است. (همان کمربند تسه تسه)
عکس: ویکیپدیا
این مگسها دارای پوششی سخت و مقاوم و لاستیک مانند (کیتین) هستند که همانند لاکی محافظت از آنها را به عهده دارد. محافظت چه در برابر گرمای طاقت فرسا (تا بدن مگس خشک نشود) و چه در برابر ضربات دم قربانی. برای همین است که اینها حشراتی قدرتمند و سازگار هستند. پشهها و دیگر حشرات خونخوار، برای نیش زدن قربانی در شرایط سخت آفریقا باید تا شب هنگام صبر کنند. زیرا گرمای روز اجازه پرواز حتی کوتاه مدت را به آنها نمیدهد. و در شب، گرمای بدن جانور خونگرم را حس کرده و به دنبالش میروند. و ردگیری بوی قربانی هم در شب بسیار آسانتر است. اما اینها وسیله و کمکی برای مگس تسه تسه برای پیدا کردن خوراکش نیست. آنها در روز هم به دنبال قربانی هستند. از فواصل دور هم ردگیریِ حیوان به این روش سخت و غیر ممکن است. وسیله ردگیری جانور در مگس تسه تسه چیست؟ با یک نگاه به مگس تسه تسه میتوان وسیله ردگیری آن را یافت: چشمها.
چشمهای مگس تسه تسه بسیار بزرگ (به مانند دو دکمه در دو طرف سر) هستند. به طوری که کل سر را میپوشانند. هر یک از چشمانشان از هزاران چشم ریز ترکیب شده که به واسطه گرد بودنشان، یک دید کامل پانورامایی و عریض را در اختیار صاحبش قرار میدهند. همین مدور بودنشان هم برای مشاهده اجسام متحرک بسیار کارآمد است. وقتی حیوانی در افق دید مگس به حرکت درآید، کارآمدی چشمها مشخص میشود. چشمها حرکات کند جانوران در حال چریدن را نیز میبینند. اما با اینهمه، در تشخیص اشکال بسیار ناتوانند. و طبق آزمایشات انجام شده، خطوط راه راه سیاه و سفید عمودی و افقی در این مگسها هیچ واکنشی را برنمیانگیزد، اما مربعی تیره رنگ با حرکتی آرام واکنش آمادگی را در آنها برمیانگیزد.
آنها در دشتها و علفزارها به دنبال چرندگان و جانداران میگردند و غذای خود را از خون آنها تهیه میکنند. مسافران و گردشگران آفریقا به یقین با آنها برخورد خواهند داشت!
منابع:
کتاب نوشته پروفسور رایش هلف (پیدایش انسان) به ترجمه سلامت رنجبر
ویکیپدیا فارسی
ویکیپدیا انگلیسی
وبسایت بیبیسی
وبسایت http://animals.nationalgeographic.com
وبسایت http://www.outtoafrica.nl