حجـم زرد
تقدیم به سفیدی چشم سیاه تو
ای خانهام خراب نخستین نگاه تو
صد بار گفته بودم و این بار آخر است
تکرار اثر نکرده که تکرار آخر است
من بی تو هشتمین شب هر هفتهام بدان
در باتلاق مرگ فرو رفتهام بدان
دودی به جا مانده از این چوب نیمه سوز
جان مرا گرفتهای و زندهام هنوز
یک شب نشد که با منه مشتاق سر کنی
با یک نگاه داغ مرا تازه تر کنی
جز حسرت آنچه مانده از این عشق بی کران
از من دریغ کردی و دادی به دیگران
ای آشنا از همه عالم غریب تر
با دشمنان هم از منه عاشق نجیب تر
ای عشق در نگاه تو تکرار اشتباه
از قید دل رها شدن آسانترین گناه
طوفان سهمگین بلا بس نمیکنی؟
تندیس کبر و ناز و ریا بس نمیکنی!
حالا که خوب بر خر شیطان سوارهای
با مرگ این پیاده ببنیم چه کارهای
من میروم که خواب تو آسودهتر شود
دستت به خون ناحقی آلودهتر شود
تا باورت شود که همه هستی منی
وقتی تو را نداشته باشم چه بودنی
یک بار عاشقت شدم آن هم تمام شد
این ماجرا به قیمت جانم تمام شد
من را به گور خاطره بسپر و برو
این حجم زرد را به خدا بسپر و برو
در زیر خاک جسم مرا در به در نکن
فردا هم از کنار مزارم گذر نکن
بگذار تا برای خودم مردگی کنم
فکری به حال این همه آزردگی کنم
بدرود ای همیشه بهار ای همیشه شاد
یک روز زندگیات همچو من مباد